گامـي بـراي بـه حسـاب آمـدن. پرويز پيــران
مقدمه
تجربة ترومايي (traumatic) حاوي ويژگيهاي زير يا بخش عمدهاي از آنهاست:
١. مواجهه با خطر مرگ يا صدمة جدّي جسماني
٢. مجروح شدن بهعمد يا تحمل صدمة عمدي از هرنوع ديگر
٣. شاهد صدمه رساندن جدّي به يكي از نزديكان بودن يا خبر وقوع آن را شنيدن
٤. مسئول مرگ يا صدمة جدّي جسماني به شخص ديگري بودن
مصائب جمعي طبيعي مانند زلزله، آتشفشان، طوفانهاي عظيم ساحلشكن (سونامي)، گردبادهاي مخرب و سيلهاي قدرتمند از يكسو و مصائب جمعي انسانساخت مانند جنگ، انفجار عمدي مهمات و نظاير آن از سوي ديگر از جمله عوامل مهم ايجاد تجربة ترومايي به شمار ميروند. حال چنانچه چنين تجاربي با تخريب عظيم اموال بهويژه خانه و كاشانه، محل اشتغال و درنتيجه خطر بيكاري طولانيمدت و نظاير آن همراه باشد و از همه مهمتر به جابهجايي گسترده و خروج از اجتماع محلي خودي و حضور در اجتماع بيگانه منجر شود، عوامل تشديدكنندة متعددي به تجربة ترومايي اضافه ميشود و شرايط رواني پيچيدهاي شكل ميگيرد. افغانهاي مقيم ايران تمامي چنين مواردي را يا مستقيماً (خود) يا غيرمستقيم (پدر و مادر و برادر و خواهر بزرگتر) تجربه كردهاند. تنها عامل تخفيفدهنده نوع برخورد اكثر ايرانيها با افغانهاي مهاجر, يكساني زبان و تا حدودي همسانيهاي زيربنايي فرهنگي با آنان بوده است. به هر تقدير جوانان و نوجوانان افغان كه مستقيم يا غيرمستقيم با رخدادهاي تروماتيك روبهرو بودهاند, حتي اگر در افغانستان در شرايط عادي زندگي را پس از رخداد ترومايي ادامه ميدادند, به كمكهاي روحيـ رواني و اجتماعي نيازمند بودند؛ زيرا مطالعه در متنهاي اجتماعيـ فرهنگي گوناگون نشان ميدهد كه شرايط روحيـ رواني و فيزيكي افرادي كه رخدادهاي ترومايي را از سر گذرانيدهاند بهشدت پيچيده و بيثبات ميشود, به نحوي كه از حالوهوايي به صورت لحظهاي به حالوهواي ديگر گذر ميكنند. گرچه ادراك حادثه يا حوادث ترومايي يا نحوة درونيسازي رخداد يا رخدادها از فردي به فرد ديگر و از متني به متن ديگر تفاوتهاي عمده دارد، در اكثر افراد حالات واكنشي به اشكال گوناگون مشاهده ميشود. دستهاي از چنين افرادي بلافاصله به لحن مهرآميز كنشگر ياريرسان (پزشك, پرستار, مددكار, روانپزشك, رواندرمانگر وغيره) پاسخ مثبت ميدهند، ليكن لحظهاي بعد درگير تصورات و توهمات غيرواقعي ميشوند و بر پاية آن توهمها و تصورها واكنشهايي گاه مخرب بروز ميدهند. نكتة مهم آن است كه واكنشهاي اين افراد را تحت هيچ شرايطي نبايد فوراً واكنش مرضي قلمداد كرد, بلكه اولاً واكنشها بايد در محدودة زماني نهچندانكوتاه مرتباً تكرار شوند و ثانياً ارزيابي را بايد فردي متخصص انجام دهد.
رخدادهاي ترومايي را همچنين ميتوان رخدادهايي تعريف كرد كه از منابع انطباق فرد فراتر ميرود يا سازوكارهاي دفاعي و حفاظتي فرد را فرو ميريزد. رخداد ترومايي را همچنين جابهجايي, از جمله مهاجرت يا ورود غيرقانوني به جامعهاي ديگر, يا جدايي از عزيزان بهويژه عزيزان نزديك تشديد ميكند. به همين دليل در برخي منابعِ دهة ٢٠٠٠ ميلادي, جابهجايي ناخواسته و جدايي از عزيزان فينفسه رخداد ترومايي تلقي ميشود. با اين حساب ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه افغان مهاجر يا مستقيماً جنگ، ويراني, آدمكشي, نابودي منابع، ويراني خانه، ترس عظيم، صحنههاي آكنده از خونريزي، جابهجايي ناخواسته و بالاخره جدايي از عزيزان را تجربه كرده است كه طبعاً آثاري پايدار بر شخصيت و روح و روان وي گذاشته و به واكنشها و رفتارهاي غير طبيعي منجر شده يا شاهد بوده است كه نزديكانش چنين رخدادهايي را از سر گذراندهاند و غير مستقيم در معرض آثار بعدي ناشي از آن تجارب قرار گرفتهاند.
چنين تصويري از انسانهايي با تجربة رخدادهاي ترومايي يك روي سكة هستي يا زندگي مهاجر افغان است. روي ديگر سكه, جابهجايي عظيم, ترسناك و غير قانوني يا همراه شدن آن با فرار از مبدأ يعني از افغانستان همراه با تغيير شغل, معمولاً تبديل شدن به كارگر ساده، از دست دادن محل كار بهويژه مغازه يا به طور خلاصه تحرك عمودي منفي به همراه تحرك افقي گسترده است. بايد توجه كرد كه تحرك افقي معمولاً نشاندهندة جابهجايي در مكان جغرافيايي يا به طور سادهتر تحرك جغرافيايي است. حال اگر چنين تحركي با جابهجايي طبقاتي روبهپائين يعني تنزل طبقاتي همراه شود، تحرك افقي با تحرك عمودي منفي پيوند ميخورد. بديهي است تحرك عمودي منفي به معناي دسترسي كمتر يا از دست دادن دسترسي به امكانات معيشتي و زندگي است. اجبار به تركتحصيل، نبود امكان رسيدگي به مشكلات بهداشتي و درنتيجه تنزل بهداشت فردي و خانواري، ضروري شدن كار كودكان، سوءتغذيه و دهها معضل و پيامد ديگرِ تحركِ عمودي منفي, خانوار را به سمت از دست دادن امكانات سوق ميدهد يا حداقل براي مدّتي اين خطر را پديد ميآورد. چنانكه مشاهده ميشود، هيچ كدام از دو روي سكة هستي مهاجر افغان اصلاً خوشايند نيست. در كنار نكات يادشدة منفي، براي درصدي از مهاجران افغان پس از مدتي جاافتادن در جامعة جديد و آشنايي با راه و رسم زمانه و شرايط حاكم بر آن افق روشني مطرح و تحرك عمودي مثبت آغاز ميشود. اشتغال ثابت با درآمد كافي، يافتن اجازة تحصيل فرزندان, آنهم تحصيل رايگان، واكسينه كردن نوزادان خانوارهاي مهاجر، پذيرش مهاجران در شبكة بهداشتي و درماني و دهها مقولة ديگر، بهتدريج شرايط زندگي را دگرگون ميكند و ارتقا به شرايط قابل قبول حداقل براي درصدي رخ ميدهد. در چنين حالتي انطباق با رخداد ترومايي نيز آغاز ميشود. از مهمترين گامهاي اساسي در جهت اين انطباق مسئلة پذيرفتهشدن و بهحسابآمدن (inclusion) در جامعة جديد است كه يكي از مهمترين مباحثي است كه در اين مقاله به آن پرداختهايم ...
براي مشـاهدهي ادامهي متـن، فايل ‹پيدياف› پيوست را دريافت نماييــد.